فصل هشتم: اعتدال در زندگی
یکی از اصول اخلاقی امامان(ع)، رعایت اعتدال در مسائل مختلف زندگی و دوری از افراطوتفریط است. آنان در مسائل اعتقادی، سیاسی، اقتصادی، عبادی و اجتماعی، هرگز راه افراط با تفریط را نپیمودند و معتدل زیستند و رفتارشان با مردم بر اساس اعتدال بود و شدیداً یاران خود را از افراط (زیادهروی) و تفریط (کندروی) نهی کردهاند و راه اعتدال را که راه میانه است، سفارش نمودند.
برنامههای آنان با اعتدال بود. برای روشن شدن مطلب لازم است این موضوع را در چهار بخش توضیح دهیم:
الف) معنای اعتدال و قلمرو آن در اسلام؛
ب) اهمیّت اعتدال از دیدگاه قرآن و روایات؛
ج) نتایج شوم دوری از اعتدال مانند وسواس و اسراف؛
د) نمونههایی از شیوهی زندگی معتدل امامان.
الف) معنای اعتدال و قلمرو آن در اسلام
اعتدال به معنای میانه و حدّ وسط است؛ در مقابل افراطوتفریط (تندروی و کندروی). افراط زیاده از حدّ میانه، و تفریط به معنای پایینتر از حدّ میانه است.
آدمی که تشنه است و با یک لیوان آب، تشنگی او برطرف میشود، اگر زیادتر بنوشد، افراط و زیادهروی کرده، اگر کمتر بنوشد، تفریط نموده است و تشنگیاش برطرف نخواهد شد.
اسلام آیین معتدل است و در همهی امور، انسانها را به اعتدال دعوت میکند و از افراطوتفریط برحذر میدارد. ازاینرو، اعتدال از دیدگاه اسلام، قلمرو وسیعی دارد و شامل امور اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، عقیدتی، عبادی، رفتاری... و خواهد شد و در همهجا بهعنوان یک اصل خللناپذیر اسلامی، مطرح میگردد. حتی در کارهای نیک، از زیادهروی نهی شده است؛ مثلاً در اسلام، عبادت و انفاق زیادتر از حدّ اعتدال نهی شده است.
اسلام آیین معتدل در همهی ابعاد مختلف زندگی است و مسلمان در همهی امور معتدل است.
معتدل از نظر عقیده، که نه راه «غلوّ» را میپیماید و نه راه «تقصیر و شرک» را؛ نه طرفدار «جبر» است و نه طرفدار «تفویض»؛ نه دربارهی خدا معتقد به تشبیه است و نه معتقد به تعطیل.
معتدل از نظر ارزشهای معنوی و مادی؛ نه به کلّی در جهان ماده فرو میرود که معنویت به فراموشی سپرده شود؛ نه آنچنان در عالم معنا فرو میرود که از جهان ماده به کلّی بیخبر گردد؛ نه همچون گروه عظیمی از یهود است که تنها امور مادی را بشناسد، و نه همچون راهبان مسیحی، جمود دارد و علوم دیگران را نمیپذیرد.
معتدل از نظر روابط اجتماعی؛ نه در اطراف خود حصاری میکشد که به کلّی از جهانیان منزوی شود، و نه اصالت و استقلال خود را از دست میدهد، که همچون غربزدگان در فرهنگ بیگانگان ذوب گردد.
معتدل از جهات اخلاقی؛ نه راه مرتاضان میرود و نه راه عیّاشان هوسباز؛ نه راهی که منجر به تعطیل غرائز گردد و نه راهی که موجب طغیان غرائز شود.
معتدل از نظر عبادت؛ نه راه عابدانی که در غارها دور از اجتماع بپوسد و نه راه غرقشدگان در امور مادی.
معتدل در امور اقتصادی؛ نه راه دنیاپرستان خودفروخته و تجملگرا را میپیماید و نه راه ترککنندگان مواهب دنیا را که موجب محرومیّت از نعمتهای الهی شود.
مسلمان حقیقی در تمام جهات زندگی، مادی و معنوی، راه اعتدال و حدّ میان و وسط را میپیماید؛ چنانکه مسلمانان در قرآن بهعنوان «امّت وسط» معرّفی شدهاند:
وَ كَذلِكَ جَعَلْنَاكُمْ اُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولَ عَلَيْكُمْ شَهيداً ؛[1]
همینگونه شما را امّت میانهای قرار دادیم، تا گواه [و الگوی] مردم باشید و پیامبر گواه بر شما باشد.
ب) اهمیّت اعتدال از دیدگاه قرآن و روایات؛
در قرآن، در وصف بندگان خاص خدا میخوانیم:
وَ الَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كَانَ بَينَ ذَلِك قَوَاماً؛[2]
کسانی هستند که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف میکنند و نه سختگیری، بلکه میان این دو، حدّ اعتدال دارند.
لقمان به پسرش گفت:
وَ اقْصِدْ فِى مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أنْكَرَ الأصْواتِ لَصَوْتُ الحَمِيرِ؛[3]
پسرم! در راه رفتن، اعتدال را رعایت کن. از صدای خود بکاه، هرگز فریاد مزن، بلکه بهطور معتدل سخن بگو که زشتترین صداها صدای خران است.
از دیدگاه قرآن، در همه امور حتی در کار نیک مثل انفاق باید رعایت اعتدال کرد و از کندروی و تندروی پرهیز نمود.
در روایات اسلامی نیز سخن از «اعتدال» به میان آمده است. به ذکر چند روایت اکتفا میشود:
رسول اکرم(ص) فرمود:
«مَنْ اقْتَصَدَ أغْناهُ اللهُ؛»
کسی که میانهروی کند، خداوند او را بینیاز میسازد.
امام علی(ع) فرمود:
«الْمُؤْمِنُ سِیرَتُهُ القَصْدُ؛»[4]
شیوه زندگی مؤمن میانهروی است.
امیرمؤمنان(ع) هنگام شهادت، ضمن وصیّت به امام حسن(ع) فرمود:
«اِقْتَصِدْ یا بُنَیَّ فِی مَعِیشَتِکَ، وَ اقْتَصِدْ فِی عِبادَتِکَ؛»[5]
پسرم در زندگی خود میانهرو باش، همچنین در عبادت؛ رعایت اعتدال کن.
رسول خدا(ص) به حضرت علی(ع) فرمود:
«إنَّ هذَا الدِّینَ مَتینٌ، فَأوْغِلْ فِیهِ بِرِفْقٍ، وَ لا تُبَغِّضْ إلَی نَفْسِکَ عِبادَةَ رَبِّکَ، فَإنَّ الْمُنْبَتَّ لا ظَهْراً اَبْقَی وَ لا اَرْضَاً قَطَعَ؛»[6]
این دین، متین و استوار است. با نرمش در آن وارد شو و عبادت پروردگار را [با زیادهروی] مبغوض خود نگردان، زیرا خستهکننده مرکوب [که در راندن مرکب زیادهروی کرده] نه مرکوب باقی گذاشته و نه با پیمودن مسافت، به مقصد رسیده است.
امام صادق(ع) فرمود:
در جوانی، مشغول طواف کعبه بودم و در عبادت خدا کوشش فراوان میکردم؛ درحالیکه غرق در عرق شده بودم. پدرم [امام باقر] مرا دید و فرمود:
«یا جَعْفَرُ یا بُنَیَّ دوُنَ ما أرَاکَ تَصْنَعُ، فَإنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ إذَا أحَبَّ عَبْداً رَضِیَ عَنْهُ بِالْیَسِیرِ؛»[7]
ای جعفر پسرم! کمتر از آنچه میبینم، عبادت کن؛ چرا که خداوند هرگاه بندهای را دوست دارد، به اندکی از او خشنود میشود.
نتیجه و جمعبندی
از آیات و روایات به دست میآید اسلام دین اعتدال در همه امور حتی در عبادت است و در آیات و روایات مذکور، اعتدال در امور زیر مطرح شده:
انفاق، راه رفتن، سخن گفتن، معاش و مخارج زندگی، عبادت، همه شئون زندگی. سیره و روش انسانِ با ایمان اعتدال است.
ج) نتایج شوم دوری از اعتدال مانند وسواس و اسراف؛
دوری از حدّ اعتدال، موجب پیامدهای انحرافی است و بسیار زیانبخش خواهد بود. افراطوتفریط در مسائل اعتقادی، موجب کفر و شرک است و انسان را در وادی هولناک الحاد و بیدینی قرار میدهد. آنان که در مورد امام علی(ع) راه اعتدال را نپیمودند و راه افراط را گرفتند، در صفِ غُلات و علی اللّهی درآمدند، که امامان از آنان بیزاری جسته، لعنشان کردند. آنان که در مورد امام علی(ع) راه تفریط را پیمودند، کارشان به جایی رسید که مانند خوارج، امام را کافر خواندند و به جنگ او رفتند، و حضرت کشتنشان را واجب دانست و در جنگ نهروان، چهارهزار نفر از آنان را کشت. [8]
افراط در روش، موجب اسراف و رفاهطلبی و تجمّلات است و روح انسان را از ارزشهای انسانی دور و مسخ میکند.
تفریط در روش، گاهی موجب صوفیگری و بازیهای صوفیانه است و انسان را فرسخها از اسلام ناب دور میسازد.
افراط در عمل گاهی موجب وسواس در کارها میشود و انسان را موجودی طفیلی و پریشان و سست عنصر میسازد که در همه چیز شک میکند و در این مسیر تا حدّ دیوانگی پیش میرود.
افراط در عبادت موجب خستگی و بیمیلی میشود و روح شادابی در عبادات را از انسان میگیرد. در نتیجه، عبادت را بیمحتوا میسازد.
تفریط و کوتاهی در عبادت نیز نتیجه معکوس دارد، و موجب پرت شدن انسان از فضای ملکوتی ایمان به وادی هولناک گناه خواهد شد.
افراط در انفاق، موجب تهیدستی و بیچارگی میشود و تفریط موجب بخل و آز میگردد.
به این ترتیب، راه صحیح و اصولی و نتیجهبخش، راه اعتدال است، و تفریط و افراط، موجب انحرافها و نتایج شوم و ویرانگر خواهد شد.
د) نمونههایی از شیوهی زندگی معتدل امامان(ع)
سراسر زندگی امامان(ع) در همه شئون بر اساس اعتدال پیریزی و تنظیم شده بود و در هیچ کاری، راه افراطوتفریط را نپیمودند آنان شاگردان راستین رسول خدا بودند. حضرت درباره خشک مقدّسها فرمود:
چرا عدّهای از امّت من، گوشت نمیخوردند و از بوی خوش استفاده نمیکنند و نزد همسران خود نمیروند؟!
آگاه باشید. من گوشت میخورم و از بوی خوش بهرهمند میشوم و نزد همسرانم میروم. کسی که از شیوهی من دوری کند، از من نیست. [9]
اینک به چند نمونه از شیوه امامان(ع) درباره اعتدال توجّه کنید:
نمونه اول
در مورد امام علی(ع) که دومین شخص برجسته اسلام بود، دو دسته بر اثر افراطوتفریط و پرت شدن از راه اعتدال، عقیده انحرافی پیدا کردند. حضرت علی درباره آنان میفرماید:
«هَلَکَ فِی رَجُلانِ مُحِبٌّ غالٍ، و مُبْغِضٌ قالٍ؛»[10]
دو کس در مورد من هلاک شدند؛ دوست غلو کننده و دشمن بدخواه.
گروه بسیاری در دوستی امام افراط کردند؛ تا آنجا که او را خدا دانستند و بهعنوان «غُلات» شناخته شدند.
هنوز بسیاری بر همین عقیدهی انحرافی هستند. گروه دیگر بر اثر تفریط، چنان با حضرت دشمنی کردند که او را کافر خواندند و جنگ با او را واجب دانستند؛ مانند خوارج که جنگ نهروان را راه انداختند و سرانجام یکی از آنان به نام «ابنملجم» حضرت را به قتل رساند.
امیرمؤمنان(ع) با هر دو دسته شدیداً برخورد کرد و عقیده سخیف هر دو گروه را باطل و محکوم نمود.
برخورد شدید امام با «غُلات» در حدّی بود که دستور داد آنان را زنده سوزاندند.
پس از جنگ جَمل در بصره، گروهی که تعدادشان هفتاد نفر بود، نزد حضرت علی(ع) آمدند و او را خدا خواندند و در برابرش سجده نمودند. حضرت فرمود: «وای بر شما! چنین نکنید. من مخلوقی مثل شما هستم.»
آنان بر عقیده افراطی خود ادامه دادند. حضرت هشدار داد و فرمود:
«اگر توبه نکنید و از این عقیده دست نکشید، شما را میسوزانم.» ولی آنان توبه نکردند.
حضرت گودالهایی آماده کرد و آنها را در آتش افکند. قنبر بهفرمان امام آنان را آورد و در شعلههای آتش انداخت و همه آنان را سوزاند.
نمونه دوم
عبدالله بن سبا ادّعای نبوت کرد و اعتقاد داشت امیرمؤمنان(ع) خدا است. این خبر به امام رسید. او را به حضور طلبید و بازجویی نمود. او گفت: تو خدایی و در روح و جانم القا شده است که خدا هستی و من پیامبرم.
امام فرمود: «وای بر تو! شیطان بر تو چیره شده است. مادرت به عزایت بنشیند، از این عقیده بازگرد و توبه کن!.»
عبدالله بن سبا توبه نکرد. امام او را زندانی نمود و سه روز او را به توبه دعوت کرد، ولی توبه نکرد، آنگاه امام او را سوزاند و فرمود: «شیطان به او راه یافت و چنین عقیدهای را به او القا کرد.» [11]
نمونه سوم
در عصر امامت حضرت رضا(ع)، جمعی در محضر حضرت بودند. مردی برخاست و عرض کرد: اوصاف خدا را برای ما بیان بفرما.
حضرت مقداری از اوصاف جلال و جمال الهی را بیان کرد و فرمود: «ذات پاک خدا، در این اوصاف، یکتا و بیهمتا است.»
او عرض کرد: پدر و مادرم به قربانت! نزد ما فردی هست که ادعای دوستی با شما را دارد و معتقد است همه صفات الهی در وجود علی(ع) هست و او پروردگار جهانیان است.
حضرت رضا(ع) تا این سخن را شنید، چنان متغیّر گردید که بدنش لرزید و عرق از بدنش سرازیر شد و فرمود:
سبحان اللّه! ذات پاک خدا از این گفتاری که ظالمان و کافران میگویند، منزّه است. مگر علی(ع) مانند مردم غذا نمیخورد و آب نمینوشید و ازدواج نمیکرد و در پیشگاه خدا نماز میگذارد و نهایت تواضع و خضوع را مینمود و در برابر خدا به راز و نیاز و گریه میپرداخت. آیا کسی که صفات او چنین باشد، میتوان او را خدا نامید؟! اگر علی(ع) خدا باشد، پس همه شما که در این صفات با او شریک هستید، خدا میباشید.[12]
به این ترتیب، امام رضا(ع) در برابر عقیده انحرافی افراطگران، برخورد شدید نمود.
نمونه چهارم
برخورد شدید امیرمؤمنان(ع) در برابر گمگشتگان در راه تفریط؛ یعنی خوارج، چنان بود که در یک روز، در جنگ نهروان چهار هزار نفر از آنها را کشت[13] و با شدیدترین تعبیرات از آنان انتقاد کرد و پیروانش را به کشتنشان تحریک نمود؛ تا آنجا که اعلام کرد:
«ألا مَنْ دَعا إلَی هذَا الشِّعارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ کَانَ تَحْتَ عِمامَتِی هذِهِ؛»[14]
آگاه باشید! کسی که به این شعار [شعار خوارج که اغواگر و تفرقهانداز بود][15] دعوت کند، گرچه زیر عمامهام باشد، او را بکشید.
نمونه پنجم
صوفیها گروه تفریطی هستند که از حدّ اعتدال اسلامی گریزان شدند و به راه تفریط افتادهاند. امامان(ع) در عمل و برخورد، شدیداً آنان را محکوم میکردند.
جمعی از صوفیان، در خراسان به حضور امام رضا(ع) رسیدند و به لباس زیبایی که حضرت پوشیده بود، اعتراض کردند.
حضرت با آنان که از حدّ اعتدال خارج شده بودند؛ برخورد شدید کرد و شیوه زندگی حضرت یوسف و لباس زیبای او را بیان نمود و سپس آیه 32 اعراف (7) را خواند:
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتى أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّيِبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ؛[16]
بگو، چه کسی زینتهایی را که خداوند آفریده و روزیهای پاکیزه را حرام نموده است.
نمونه ششم
یکی از پیامدهای بسیار شوم خروج از حدّ اعتدال، وسواسی شدن است، که اگر کنترل نشود، موجب انحرافات بیشتر در شئون مختلف خواهد شد.
انسان وسواس، به بیماری حادّ روانی مبتلا است، چرا که به سبب عدم رعایت حدّ اعتدال، همه چیز را نجس میداند و در مورد همه چیز شک میکند و به همه چیز سوءظن دارد و بر اثر وسواسی بودن، به گناهان دیگری مانند اسراف در مصرف آب هنگام وضو و غسل، شک در وجود خدا، انزوا و دوری از مردم، خودخوری و برخورد خشن با اهل و عیال و... مبتلا میشود.
امامان شیعه(ع) با شیوههای مختلف با افراد وسواس، برخورد داشتند، تا آنان را به حدّ اعتدال اسلامی هدایت کنند.
عبدالله بن سنان میگوید:
در محضر امام صادق بودم. از مردی که در وضو و نماز به وسواس گرفتار بود، یاد شد. عرض کردم: مرد عاقلی است اما مبتلا به وسواس است.
امام فرمود:
«وَ أیُّ عَقْلٍ لَهُ وَ هُوَ یُطِیعُ الشَّیْطانَ؛»
این چه عقلی است که از شیطان اطاعت مینماید؟!
عرض کردم: چگونه از شیطان اطاعت میکند؟
امام فرمود: «از خودش بپرس که وسواسی از کجا میآید؟ بدان در پاسخ میگوید: کار شیطان است.»[17]
زُراره میگوید:
به امام صادق(ع) عرض کردم: مردی در نماز، زیاد شک میکند که چند رکعت خوانده و چند رکعت باقی است. هر چه نمازش را تکرار میکند، باز شک و وسواس دارد. چه کند؟
امام فرمود: «یَمضِی فِی شَکِّهِ» به شک خود اعتنا نکند و نمازش را با همان وضع به آخر برساند. شیطان خبیث را با شکستن نماز خود و تکرار آن به طمع نیندازید و به او اجازه نفوذ ندهید؛ چرا که شیطان دستبردار نیست و بار دیگر با القائات خود شما را به وسوسه و شک میاندازد. بنابراین، به شک خود اعتنا نکنید. وقتی اعتنا نکردید، مأیوس میشود و به سراغ شما نخواهد آمد.
شیطان ناپاک میخواهد از او اطاعت شود پس هرگاه اطاعت نشد، دیگر بهسوی شما بازنمیگردد. [18]
پینوشتها:
[1]- بقره (2)، آیه 143.
[2]- فرقان (25)، آیه 67.
[3]-لقمان (31)، آیه 29.
[4]- میزان الحکمه، ج 9، ص 138 ـ 139.
[5]- بحارالأنوار، ج 78، ص 10.
[6]- اصول کافی، ج 2، ص 87.
[7]- اصول کافی، ج 2، ص 86.
[8]- تتمة المنتهی، ص 20 ـ 21.
[9]- فروع کافی، ج 5، ص 499.
[10]- نهجالبلاغه، حکمت 117.
[11]- همان، ص 268؛ رجال کشّی، ص 70.
[12]- همان، ص 275، این سه نمونه بخشی دربارهی عقاید افراطی و برخورد شدید امامان بود.
[13]- تتمةالمنتهی، ص 20 ـ 21.
[14]- نهجالبلاغه، صبحی صالح، ص 127.
[15]- شعار فریبایشان این بود: لا حُکمَ الّا لِلَّهِ؛ فرمانی جز فرمان خدا نیست. با همین شعار به جنگ علی(ع) آمدند.
[16]- بحار الأنوار، ج 7، ص 118.
[17]- وسائل الشیعه، ج 1، ص 46.
[18]- فروع کافی، ج 3، ص 358.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمّدتقی عبدوس ـ محمّد محمّدی اشتهاردی